تازه از بستر بیماری برخاسته بود : تازه خوب شده بود
بهبودی : تندرستی
شکرانه : کاری که برای سپاس انجام می شود ، مبارکی
رحمت : لطف و مهربانی
نذر کرده ایم : دادن مال یا چیزی یا انجام کاری در راه خدا
سپیده دم : بامداد ، سحرگاه
سر در کتاب دارد : کنایه از سرگرم خواندن کتاب است
سیما : چهره
بگذاریم : اجازه دهیم
واگذار کن : بسپر
نادیده بگیرم : منصرف شوم ، در نظر نگیرم
فرصت : مهلت ، زمان
پارسی : فارسی
فرا گرفتن : آموخت
اشک شوق : گریه از شادی
دل خوشی : شادمانی ، خوشحالی
دلبستگی بی اندازه : علاقه – محبت
جهش : حرکت ناگهانی
حیرت آور : شگفت آور ، تعجب آور
حقیقت : واقعیت
بی رنگ : رنگ پریده
ناگهانی : غیر منتظره ، پیش بینی نشده
سفارش : درخواست انجام کاری – توصیه
حیرت زده : سرگشته – شگفت زده
دست بردار نبود : اصرار می کرد
برقی در چشمانش : نور امید و شادی در چشمانش
ماجراها : داستان ها
دم به دم : پی در پی، مدام
شب و روز نمی شناسد : کنایه تمام وقت کاری را انجام دادن
پشتکار : توان ، جدید
روی گشاده : چهره خندان و شاداب

کنجکاو : جست و جو گر
نامدار : مشهور
آسوده خاطر : آسوده دل – خیال راحت
تامل : اندیشه
ماهری : زبر دستی – مهارت
رویداد : حادثه
نقل می کرد : تعریف می کرد
چشم به دهان او دوخته بود : کنابه به دهان او خیره شده بود که در حال حرف زدن بود
به ستوه آمدن : خسته شدن
آرام و قرار از کف داده بود : کنایه از صبر و تحمل او پایان یافته بود
کوهسار : زمینهی که در آن کوه است – کوهستان
ناگه : مخفف ناگهان
دچار : گرفتار
گران سنگ : سنگ بزرگ و سنگین
تیره دل : سیاه دل – نامهربان
سخت سر : مقاوم – سرسخت – لجباز
زور آزمای : کسی که با دیگران دست و پنجه نرم کند – پهلوان
در استاد : پافشاری کرد – اصرار کرد
ابرام : پافشاری کردن در کاری
بسی : بسیار
به نرمی : آهسته
سخت : محکم
کرم کرده : لطف کن
نیک بخت : خوش بخت – خوش اقبال
کاوید : جست و جو کرد – تلاش کرد
خارا : نوعی سنگ محکم و سخت
یاس : ناامیدی
ناید : نمی آید
ناید به بار : سود و فایده ای به دست نمی آید
گرت : مخفف اگر تو
سهل : آسان

,