جواب کارگاه نویسندگی صفحه ۹۳ نگارش ششم

? ۱ داستان «درخت علم» را بازسازی کنید.

روزی به یک پادشاه خبر می‌دهند که در هندوستان یک درختی است که اگر را بخوری پیر نمی ‌شوی پادشاه سریع یکی از بستگانش را به دنبال درخت میفرستد ، بد از مدتی حاکم با دانشمندی مواجه میشود و دانشمند به او میگوید درختی که تو به دنبالش هستی درخت علم است .

اگر جواب بالا را دوست نداشتید از جواب های زیر استفاده کنید
وقتی، دانایی به طریق داستان گفته بود که درختی در هندوستان است که هر که میوه ی آن را بخورد عمر جاودان می یابد. پادشاهی این سخن شنید، او از فرط راستی (سادگی – شاید هم طمع به عمر زیاد) کسی را به هند فرستاد تا میوه ی آن درخت را بیاورد. آن مرد سال ها در هند به جستجو پرداخت. از هر که می پرسید مسخره اش می کردند که این مرد دیوانه است. بعضی ها هم به زبان تعریف و حمد ریشخندش می نمودند و او را به این سو آن سو می فرستادند و درخت هایی را نشانش می دادند. سرانجام وقتی آن پیک خسته، درمانده و نومید و اشک بار آهنگ بازگشت کرد، شنید که در همان مکان شیخی عالِم که قطبی بزرگوار است سکنی دارد با خود گفت : «من که کار دارم توفیق نیافتم، اکنون به نزد او بروم باشد که دعای خیری نماید.» با چشمی اشکبار نزد شیخ رفت. شیخ پرسید: «از چه چیز نا امید هستی، موضوع چیست؟» مرد گفت: «شاه مرا بدین فرستاده تا درختی را که می گویند هر که میوه ی آن را خورد حیات جاودانه می یابد، پیدا کنم ولی سال ها گشته ام و نیافتم.» شیخ خندید و بگفت ای سلیم این درخت علم باشد.

? ۲ شعر «شیر خدا» را به نثر ساده بنویسید.

را به نثر ساده بنویسید.

اگر جواب بالا را دوست نداشتید از جواب های زیر استفاده کنید

حضرت علی کسی است که در راه خدا همچون یک شیر شجاع می جنگید و برترین مرد عرب بود و با تاریکی انس و الفت داشت. شب از رازهای علی باخبر است، تاریکی شب محرم رازهای الهی است. شب صدای دعا و مناجات علی و همچنین عشق الهی که مانند چشمه ای در وجود او می جوشد شنیده است. دعاهایی که علی میکرده هنوز در گوش مسجد کوفه مانده است و او را از خود،بیخود می کند. خورشید از افق بالا آمده است و سینه ی آسمان را شکافت ولی چشم علی هنوز بیدار بود و به خواب نرفته بود. علی همان کسی است که در تاریکی شب به صورت ناشناس برای یتیمان غذا می برد. انسان عاشقی که خطر کرد وشب به جای پیامبر در رختخواب او خوابید. در آن سحرگاه شگفت انگیز، حلقه ی در،دست به دامن علی شد. در، دست به دامن علی شد که ای علی از رفتن صرف نظر کن و از من عبور نکن. یا علی عارفان مدهوش ولایت تو هستند.جان عالمیان به فدای تو باد.

,
  1. ناشناس گفت:

    خیلی خوب بود مممونم که مارو همراهی کردید