جواب صفحه ۶۹ نگارش ششم

۱-  داستان زیر را تا سه سطر ادامه دهید.
از کوه بالا رفت. شقایق های وحشی در دسترس نبودند. با احتیاط جلو رفت و دسته ای از شقایق های سرخ را چید. کوله بارش سنگین بود. به سختی از کوه پایین آمد. کف پوتین سوراخ شده بود. کم کم هوا داشت تاریک می شد که به سنگر ها نزدیک شد. به سمت سنگر خودشان حرکت کرد. صدای ملکوتی را شنید که روحش را به پرواز در آورد با خوشحالی پرده سنگر را کنار زد ولی ناگهان ….
سطل آبی بر سرش ریخته شد و صدای خنده کل سنگر را پر کرد.علی که فردای آن روز شهید شد گفت : مرد حسابی خجالت کشی دو روز رفتی اطلاعات بیاری حالا با دست گل برگشتی! جواب داد : نگران نباش اطلاعاتی دارم که با آن دشمن را از پا در می آوریم.

۲ جمله های زیر را کامل کنید.
*شهید همچون …
داستانی است پر از حادثه و زیبایی ؛ از سلاله ی خورشیدی که گرمایش عظمت نور را به ضمیر مان می نشاند . نامش چون سنگ نشانه ای است بر راه که دل را به مقصود می رساند.
*شهدا چون کوه های…
سر به فلک کشیده محکم و استوار مقابل دشمن جنگیدند و از جانشان گذشتند تا میهنمان همیشه سرفراز باشد و ناموسشان در امنیت کامل باشد.
*شهدا همیشه…
زنده اند همان طور که خداوند در قرآن کریم می گوید «هرگز گمان مبر آن ها که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»

اگر جواب های بالا را دوست نداشتید:

شهید همچون گل لاله است که قطره‌های خونش مانندِ برگ‌های گل لاله فدای میهن شد.
شهدا چون کوه‌های استوار در برابر دشمنان این آب و خاک ایستادند.
شهدا همیشه زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند.

,