جواب درک متن صفحه ۷۲ نگارش ششم

ب) متن زیر را با »که، و، اگرچه، امّا، ولی« کامل کنید.
در زمانهای قدیم، یک گرگ و یک روباه با یکدیگر دوست بودند. گرگ در یک روز سرد زمستانی، هنگامی که برف سنگینی باریده بود، برای پیدا کردن غذا بیرون رفت. همینطور که دنبال غذا میگشت، به کوهی رسید …و… در آنجا روباه را دید …که.. به کوه تکیه داده بود. گرگ گفت: »سلام روباه، ای کاش تو هم با من به شکار میآمدی! …اگرچه… من همه جا را گشته ام؛ ولی چیزی پیدا نکرده ام.« روباه با لحن دوستانه ای گفت: »متأسفم دوست عزیز! میخواهم به تو کمک کنم، ..اما.. باید این کوه را نگه دارم. اگر تو این کوه را نگه داری، من میروم و برای تو و خودم شام خوبی می آورم.« سپس روباه به سمت گرگ پرید …و... گرگ هم به سمت کوه. ساعت ها گذشت ..ولی… روباه برنگشت . .. دست و پشت گرگ خسته شده بود؛ امّا صبر کرد. بعد از مدتی فهمید که روباه برنخواهد گشت.

,