به چهره، نکو بود بر سانِ شید *** ولیکن همه موی، بودش سپید
مفهوم: از نظر چهره و ظاهر مانند خورشید، نیکو و زیبا بود اما تمام موی او سفید بود.
چو فرزند را دید، مویش سپید *** بشد از جهان، یکسره ناامید
مفهوم: وقتی فرزندش را با موی سفید دید کاملاً از جهان ناامید شد.
چو آیند و پرسند گردن کشان *** چه گویم از این بچّه ی بد نشان؟
مفهوم: وقتی پهلوانان بیایند و از این بچّه ی بد نشان (سفید موی) سؤال کنند، چه بگویم؟
چه گویم که این بچّه ی دیو، کیست *** پلنگ دو رنگ است یا خود پَری است
مفهوم: چه بگویم که این بچّه دیو، کیست. این بچّه، پلنگ دو رنگ است یا خود فرشته است.
بخندند بر من، مِهان جهان *** از این بچّه، در آشکار و نهان
مفهوم: بزرگان جهان در آشکار و نهان به خاطر این بچّه به من میخندند و مرا مسخره میکنند.
صفحه ۹۳ فارسی پنجم ???? همیار hamyar.in
یکی کوه بُد، نامش البرز کوه *** به خورشید نزدیک و دور از گروه
مفهوم: کوهی وجود داشت که نامش کوه البرز بود و به خورشید نزدیک و از گروه دور بود.
بدان جای، سیمرغ را لانه بود *** که آن خانه از خلق، بیگانه بود
مفهوم: در آن کوه، لانه ی سیمرغ وجود داشت که از مردم و آفریده ها خالی و بیگانه بود.
نهادند بر کوه و گشتند باز *** برآمد بر این، روزگاری دراز
مفهوم: کودک سفید موی را روی کوه گذاشتند و برگشتند و از این ماجرا، زمان زیادی گذشت.
پدر، مهر بُبرید و بِفکند خوار *** جفا کرد بر کودکِ شیرخوار
مفهوم: پدر مهر و محبّت را از فرزند قطع کرد و با خفّت و ذلّت او را دور انداخت و بر کودک شیرخوار ظلم و ستم کرد.
خداوند، مهر آن کودک را در دل سیمرغ افکند.
مفهوم: خداوند، مهر و محبّت آن کودک سفید موی را در دل سیمرغ انداخت.
بدین گونه بر، روزگاری دراز *** برآمد که بُد کودک آنجا به راز
مفهوم: این گونه روزگاری طولانی که کودک در آن کوه پنهان و به صورت یک راز زندگی میکرد، گذشت.
مانند دایه ای مهربان، تو را پرورده ام.
مفهوم: مثل یک سرپرست و مادر مهربان تو را پرورش داده و بزرگ کردهام.
همان گه، بیایم چو ابرِ سیاه *** بی آزارت آرم، بدین جایگاه
مفهوم: همان لحظه مثل ابر سیاه پیش تو می آیم و بی آزار و اذیت، تو را به این مکان می آورم.
دل سام شد چون بهشتِ برین *** بر آن پاک فرزند، کرد آفرین
مفهوم: دل سام، پدر زال، همچون بهشت اعلی شد و به آن فرزند پاک، آفرین گفت.
خیلی خیلی ممنون که این همه مفهوم برای این شعر گذاشتن